عاشقانه ای در بحران

عاشقانه ای در بحران

خاتون یار: در بین کسانی که بعد از هر بحران و حادثه بزرگی خودرا به حادثه دیدگان می رسانند، سرخ و سفید پوشان جمعیت هلال احمر جایگاه ویژه ای دارند، امدادگرانی که حضورشان نمادی است از آرامش در وضعیت دشوار. هرکدام از این افراد اما روایتی دارند و این روایتی است از «عشق» در بین 2 زوج هلال احمری. عشقی که عشق به هم نوع را در آنان شدت بخشیده است.



به گزارش خاتون یار به نقل از ایسنا، با لباس هلال احمر به خانه بخت رفتیم، این را زن جوان در صورتیکه در انتظار پایان شیفت کاری همسرش ایستاده می گوید و بعد انگار که چشمانش نوری را در تاریکی دیده باشد، با لبخند می گوید: «الان باید بیاید، اگر به ماموریت ناگهانی اعزام می شد حتما خبر می داد.» پیش بینی زن درست از آب درآمد و چند دقیقه بعد همسرش با تحویل شیفت به امدادگران دیگر به طرف همسرش می آید. مرد جوان که به صورتی فرمانده پایگاه هم شمرده می شود، آخرین سفارش را هم می کند؛ «حواست به بی سیم باشه». قرارمان پایگاه امداد و نجات جاده ای در میانه بزرگراه قم - تهران و شرط گفت و گو این است که در ساعات شیفت انجام نشود. زوج اول؛ فرشید فاخری ۳۱ ساله و زینب محمدی ۲۶ ساله

زوج دیگر هم وارد پایگاه می شوند، مرد جوان با لبخندی بر لب و کیسه ای پر از بستنی وارد حیاط پایگاه می شود. از همان در ورود خوش و بش کردن با همکارانش را شروع می کند و همسرش هم در فاصله ای نزدیک با او حرکت می کند. مرد جوان جمله اش را اینطور شروع می کند: «اگه موهامو کچل کردم واسه اینه که می خوام برم سربازی، اینو حتما بیارید تو گزارش.» زوج دوم؛ علیرضا غلامپور ۲۶ ساله و سیده ساجده یعقوب پور ۲۳ ساله.

با هماهنگی های انجام شده، بنا می شود تا در قسمتی خلوت از پایگاه، طوری که مزاحم امدادگران شیفت نشود، گفت و گو را شروع نماییم. هر دو زوج موضوع گفت و گو را می دانند؛ مقرر است به مناسبت هفته هلال احمر، از عشق بگویند، عشقی که در میانه حضورشان در جمعیت هلال احمر شکل گرفته و احتمالاً برای همیشه زندگی آنان را در راه قرار داده که اساسا هیچکدام قبل از ورود به جمعیت هلال احمر تصورش را نمی کردند.
روایت اول؛ عاشقانه فرشید و زینب
فرشید فاخری ۳۱ ساله است و از سال ۸۸ وارد جمعیت هلال احمر شده است، او که به عنوان نیروی جوان و وداوطلب وارد این جمعیت شده، حالا امدادگر رسمی سازمان امداد و نجات است و جزو معدود امدادگرانی است که در آزمون ها و دوره های مختلف هلال احمر نمره کافی را گرفتن کرده و حالا «نشان ایثار» هم دارد. نشانی که بالاترین نشان در بین امدادگران است. کم حرف و کمی خجالتی است و در میانه گفت و گو از هر فرصتی برای پچ پچ کردن با همسرش استفاده می نماید، گاهی هم نگاهی همراه با لبخند به او تحویل می دهد. همان ابتدای گفت و گو می گوید: « همه سوالات را از همسرم بپرسید. او بهتر از من صحبت می کند و حافظه خوبی هم دارد.» بعد باردیگر نگاهی با لبخند تحویل زینب می دهد.

گفت وگو همانطور که فرشید خواسته بود، شروع می شود. همسرش، زینب محمدی، ۲۶ ساله پاسخ به پرسش ها شروع می کند و درباره ی این که چطور وارد هلال احمر شده و با یکدیگر آشنا شدند، می گوید: «بعد از حادثه پلاسکو، همیشه دلم می خواست یک کاری انجام بدم. آن آتش نشان ها ایثارزیادی کردند و انقدر این دغدغه را داشتم که چند ماه بعد و اوایل سال ۹۶ بود که با تشویق یکی از اعضای خانواده وارد جمعیت هلال احمر سدم. فعالیتم را به عنوان نیروی داوطلب شروع کردم و باتوجه به علاقه ای که به این کار داشتم، در دوره های مختلف امداد و نجات شرکت کردم. چند سال بعد هم فرشید را در یکی از ماموریت ها دیدم و به یکدیگر علاقمند شدیم. خاطرم هست که وقتی فرشید برای نخستین بار با پدرم صحبت کرد تا قول و قرار خواستگاری را بگذارد، فردایش به ماموریت اربعین رفت. آنجا یک حلقه خریده بود که بعدتر آنرا به من داد. این خاطره شیرینی برای من است و با وجود آنکه من همراه فرشید نبودم اما احساس خیلی خوبی از این کارش پیدا کردم.»
فرشید فاخری و زینب محمدی


منبع:

0.0 از 5
357
1403/02/22
14:32:07
تگهای خبر: بازی , حافظه , خانواده , زندگی
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۳ بعلاوه ۴

لینک دوستان خاتون یار

خاتون یار

تگهای خاتون یار

khatoonyar.ir - حقوق مادی و معنوی سایت خاتون یار محفوظ است

خاتون یار خاتون یار

همه چیز درباره زنان