یادداشت اجتماعی،
در یک جبهه ایم
به گزارش خاتون یار، یک فعال حوزه زنان اظهار داشت: نظم مفهومی موجود در مورد جنسیت، ذات حرکت های زنانه و معنای حاکم بر فعالیت هایشان را به محاق می برد و ما را از شناخت دقیق تر این زنان و کنش هایشان محروم می کند.
به گزارش خاتون یار به نقل از مهر، سحر دانشور، فعال حوزه زنان در یادداشتی نوشت: سال گذشته، در نخستین روزهای پس از طوفان الاقصی تصویری از زنان چفیه به دوشی منتشر گردید که روبه روی دانشگاه تهران مقلوبه برمی گردانند. عکس و فیلم رویداد مورد توجه بسیاری از فعالین فرهنگی رسانه ای قرار گرفت. بعضی آنرا مسخره کردند، بعضی حرکت را مایه شرم و آبروریزی خواندند، بعضی در موقعیت منتقد ناصح قرار گرفتند و سفارش کردند بهتر است شیوه های کار فرهنگی را یاد بگیریم، بعضی دیگر سری به تأسف تکان دادند و گفتند چرا ما هنوز هم بلد نیستیم کار اثرگذار انجام بدهیم، بعضی ها رو به آسمان کردند و آرزو کردند از کارهای نمایشی عبور نماییم، بعضی تصاویری از دیگران نشان دادند و گفتند از این ها یاد بگیرید تا باسواد و بافرهنگ کنش داشته باشید.
درونمایه مشترک همه این موقعیت ها تحقیر، تخفیف و سرکوفتی بود که محصول مقایسه شدن با فعالین دیگر ملل و یا غربی ها بود، محصول نادیده گرفتن آن چه در حقیقت درحال رخ دادن بود. برداشت من اینست که ما در «وضعیت مه آلود ذهنی» قرار داریم. «وضعیت مه آلود» اجازه نمی دهد صحنه به خوبی دیده شود، گذشته تاریخی و ظرفیتهای موجود به درستی فهم شوند و ایده ای معطوف به آینده شکل بگیرد. بنابراین ذات و درونمایه حرکت جمعی «مقلوبه برگرداندن» آن زنان دیده نشد. از چه چیزی حرف می زنم؟ از غفلت فراگیر از درونمایه آن حرکت.
اما آن درونمایه کدام است؟ چند سال پیش از این یادداشتی نوشتم با عنوان «احیای گروههای همیاری زنان روستایی در دفاع مقدس». در آن یادداشت که به بهانه کتاب «نان سالهای جنگ» نوشته شده بود، با رفتن به تاریخ ایران و مرور ظرفیت «واره» با تاکید بر آثار دکتر مرتضی فرهادی به بخشی از مواریث اجتماعی ایران بعنوان ظرفیتی مهم اشاره کردم که در مقطع دفاع مقدس با ظهور «گروه های همیاری زنانه» در پشت جبهه های جنگ مجدداً رخ نمود. این گروه ها مشابهت بسیاری با فعالیتهای زنان در واره داشتند. اما واره چیست؟
فرهادی «واره» را یکی از رسوم دیرپای روستاییان ایران معرفی می کند و در جواب سوال واره چیست می گوید: «واره نوعی سازمان غیررسمیِ تعاونیِ سنتی غالباً زنانه و بسیار کهن با محور اصلیِ همیاری، از نوع تجمیعی (همگرا) است».
او در مقاله «مشارکت زنان روستایی و ایلی در گروههای یاریگر و سازمان های تعاون سنتی» می گوید: «شواهد موجود نشان داده است که زنان ایرانی در خلال قرون گذشته در زمینه های اقتصادی اجتماعی و از آن جمله در فعالیتهای تعاونی و یاریگری نسبت به یکدیگر و نسبت به کل جامعه فعالیتهای قابل ملاحظه ای داشته اند که از چشم روشنفکران و محققان ایرانی و حتی زنان روشنفکر جامعه ما غالباً به دور مانده است.» وی در این مقاله گروههای غیررسمی یاریگر تشکیل شده توسط زنان را در زمینه های اقتصادی، تولید کشاورزی، دامداری، باغداری، بافندگی، صنایع دستی و حتی اجتماعی فعال می داند.
ظرفیت همیاری در دفاع مقدس احیا شد، بعد از آن در مقاطعی همچون کرونا هم ما شاهد بروز و ظهور این ظرفیت بودیم. ظهور و بروز ظرفیت همیاری در بحران ها به معنای، این نیست که نمی توان ردپای آنرا در زندگی روزمره یافت. روز بیست و چهارم مهر، منصوره، زنی که دکتری شهرسازی می خواند و برای اهدای طلاهایش به فاطمیه تهران آمده بود ماجرای یکی از گردنبندهای اهدایی اش را برایم تعریف کرد.
او گفت این گردنبند که ارزش چندان بالایی هم ندارد، قطعه طلایی است که در سفره صلوات هفتگی مان مشکلات مالی خانم هایی که گرفتار مساله می شوند را حل می کند. چطور؟ به این شکل که گردنبند بعنوان گرو نزد کسی که پولی را برای رفع مشکل وارد چرخه می کند می ماند، تا فرد بدهکار پول را برگرداند، پس از آن باردیگر گردنبند برای رفع مشکل فردی دیگر نزد شخص دیگری که توانایی رفع مشکل مالی او را دارد می ماند. به این شکل این گردنبند بین خانم ها می چرخد تا مشکلات اعضای سفره رفع گردد.
صندوق های قرض الحسنه خانوادگی نوع دیگری از مشارکت و همیاری زنان در زندگی روزمره است که دکتر فرهادی از آن بعنوان واره امروزی یاد می کند. همه این موارد را نوشتم تا به درونمایه حرکتی که از مقلوبه آغاز شد و به تدریج رشد کرد اشاره کنم: «همیاری». اما غفلت از این درونمایه سه نتیجه نامطلوب را به دنبال داشته و دارد.
شبه نقدهای نا به هنگام و سکوت هنگام رشد
اولین نتیجه بی توجهی به حقیقت حرکت، نقدهای نا به جا و غیر همدل و سکوت در مقابل استمرار و رشد حرکت است. حرکت جمعی مقلوبه پارسال و دست و پا زدن زنان و مادران ایرانی برای نشان دادن همراهی شان با فلسطین (و اخیراً لبنان) از نقطه ای نشأت می گیرد که حالا بعنوان یک میراث مهم اجتماعی میتوان از آن یاد کرد. با نادیده گرفتن درونمایه آن حرکت و کوشش برای تبدیل کردن آن به چیزی غیر از خودش (ارجاع به مدلهای کنشگری دیگر ملل) اتفاقی که اینروزها در کوچه خیابان های شهر های مختلف درحال رقم خوردن است هم دیده نمی گردد، چون که ارتباط میان گامهای اولیه این زنان با اقدامات بعدی شان فهم و رویت پذیر نمی گردد.
زنان با گرد هم آمدن، تشکیل حلقه های جمعی و یا جهت دادن فعالیت حلقه هایی که پیش از این داشتند بسمت نیازهای محور مقاومت، مجدداً به ظرفیت همیاری تاریخی بازگشته اند تا در چنین موقعیت حساسی از آن برای اهداف خود استفاده نمایند. آنها با گامهای معمولی که حتی مورد تمسخر قرار می گرفت شروع کردند، اما امروز این گامهای یک ساله در نتیجه استمرار و پافشاری بر سر هدف به حرکتی سراسری تبدیل گشته است که در شهرها، محلات، مساجد و خانه های زیادی از سراسر کشور دیده می شود.
آنها بازارچه های فروش اقلام، صنایع دستی، غذاهای خانگی و محلی راه می اندازند، پویش های اهدای طلا را فراگیر کرده اند، نشست های تبیینی و ترویجی برگزار می کنند و همه این اقدامات را به شکل گروهی و با سازماندهی ویژه خودشان انجام می دهند. «امهات القدس» که شاخه بین الملل گروه «نهضت مادری» است و بعد از طوفان الاقصی فعالیت خودش را شروع کرده است، امروز در بیشتر از سی نقطه از کشور و بیشتر از ۶۰ نقطه از تهران درحال برگزاری بازارچه ها و راه اندازی پویش های مختلف به شکل مکرر و هفتگی است.
متأسفانه باید گفت حالا که زنان در این یک سال از مرحله ابتدایی همراهی با جبهه مقاومت عبور کرده، اقدامات بالغ و پخته ای را طراحی می کنند و خودشان در میدان آنها را رقم می زنند به نحوی که محرک نهادهای رسمی هم شده اند، دیگر از آن منتقدین پرشور روزهای اول خبری نیست. درست در موقعیتی که حضور این منتقدین برای گفتگو در رابطه با درونمایه این حرکت ضروریست، آنها ساکتند.
طمع ورزی به نتیجه و هضم حرکت
غفلت از درونمایه اقدامات زنانه سبب می شود ظرفیت موجود ناشناخته باقی بماند و نهادهای رسمی با طمع ورزیدن به نتایج اقدامات آنها، در راه کسب آن نتایج، خودِ گروه ها و فعالین مردمی ای که به شکل خودجوش سازماندهی شده اند را مصادره، هضم و حذف نمایند.
بی توجهی به ظرفیتی که شکل گرفته است و مسیری که با فعالیت جمعی زنان آینده را هم به نحوی متفاوت می سازد، ناشی از نگاه های کوتاه مدت بعضی از این نهادها و چهره هاست. امروز به شکل موازی با فعالیتهای زنان مختلف در سرتاسر کشور، ارگان های رسمی که وظیفه شان تسهیل فعالیتهای مردمی و تقویت آنهاست وارد عمل شده و حتی تلاش در هضم و حل کردن فعالیتهای زنان در دل خود دارند.
گویی علاقه ای به توجه به آینده فعالیتها، فعالین و ظرفیت ایجاد شده نیست. حال آن که ظرفیت خودجوش خانمهایی که به طور عمده خانه دار هستند و با گرایش های دینی و مبتنی بر فهمی انقلابی با تمام توان خود (که گاه پختن آش و غذای محلی، درست کردن مربا و ترشی، بافتنی و خیاطی است، اموری که در ظاهر فوق العاده کم اهمیت و کوچکند اما در حقیقت آنقدر مهم هستند که محل تأمل باشند) وارد صحنه شده اند تا به جبهه مقاومت کمک کنند، قابلیت تبدیل شدن به زیرساختی مهم برای مواجهه با مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی این کشور، منطقه و حتی جهان را دارد. مگر گروههای مردمی خودجوش در سراسر جهان چگونه عمل کرده و می کنند؟
غلبه نظم مفهومی موجود بر حقیقت حرکت
نکته مهم دیگر دراین میان نظم مفهومی حاکم بر اذهان ما برای صورت بندی اقدامات این زنان است. امروز با خانم خسروی (مسئول تشکل نهضت مادری) در رابطه با نام پویش سراسری شان حرف می زدم. گمان من این بود که باید بر عناوینی که زنانه بودن حرکت را به تصویر بکشند بایستیم، اما او همراه با خانم اخوان (مسئول تشکل مادرانه) معتقد بودند این حرکت نباید عنوانی جنیستی به خود بگیرد، چون که یک حرکت فراگیر است و زنان و مردان و خانواده ها را همزمان دربرمی گیرد.
آن ها بیشتر از وجوه جنیستی بر «پیشرانی» و «جهت مند» بودن حرکت تاکید داشتند. در نهایت عنوان «در یک جبهه ایم» انتخاب و نهایی شد. حالا حرکت سراسری خودجوش زنان ایران در راه اندازی بازارچه های مقاومت و جمع آوری طلا یک اسم مهم دارد: «در یک جبهه ایم».
حین گفتگو به ادبیاتی که برای صورت بندی حرکت های آنها به کار برده می شود فکر کردم. من متوجه لزوم درنظر گرفتن ابعاد جنسیتی در تحلیل این مجموعه ها هستم (و خودم هم به آن تا حد امکان و لزوم ملتزم هستم) اما نباید فراموش کرد، هضم تمام معنای حرکت این زنان در مفاهیمی چون مادری، زنانگی و مفاهیمی که بر جنسیت تاکید دارند، با درک و دریافت خود آنها از معنای حرکتشان فاصله ای جدی دارد.
آنها بیشتر از این که به زنانگی شان بیندیشند به مفاهیم «تکلیف»، «ولایتمداری»، «ظهور امام زمان»، «انقلاب اسلامی»، «جنگ حق و باطل»، «ضرورت مبارزه و مقاومت» می اندیشند و می کوشند نقش خویش را در نسبت با این مفاهیم تعریف کنند.
آنچه در ایفای نقش شان جایگاهی مهم دارد توانایی و وسع شان است که بر مبنای آن چه من دیده ام بر مبنای امکانات شان تعریف نمی گردد. در واقع کمبود امکانات سبب نمی شود متوقف شوند، التزامشان به عمل به تکلیف بگونه ای است که توانایی و وسعشان از حد امکانات و محدوده شان فراتر می رود و فضایی متفاوت از ظرفیت عینی و قابل مشاهده برای کنش خلق می کند.
مثلاً عمده این زنان بیشتر از دو یا سه فرزند دارند، توان مالی شان از حد معمول جامعه بالاتر نیست اما نحوه مدیریت خانه و فرزندان و زندگی با درآمدهای معمولی زندگی در ایام اخیر که حجم کارشان بیش از اندازه تصور شده است، برای من مایه تعجب بوده و هست.
نظم مفهومی موجود در مورد جنسیت، گاه ذات حرکت آنها، معنای حاکم بر کنششان و ایده خود ایشان در رابطه با فعالیت هایشان را به محاق می برد و ما را از شناخت دقیق تر این زنان و کنش هایشان محروم می کند.
منبع: خاتون یار
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب